سلام ای سروهای ایستاده مرده/ای که دستان شما شفای
اشکهای من
ای خوب ترین خوبهای جهان
این اشکها تقدیم شما باد.
خونه این خونه ویرون واسه من هزار تا خاطره داره
خونه این خونه خالی چه روزایی رو به یادم میاره
اون روزا یادم نمی ره دیوار خونه پر از پنجره بود
تا افق همسایه ی ما دریا بود ستاره بود منظره بود
پدرم می گفت قدیما کینه هامونو دور انداخته بودیم
توی برف و باد و بارون خونه رو با قلبامون ساخته بودیم
خونه عشق مادرم بود
که تو باغچش گل اطلسی می کاشت
خونه روح پدرم بود
چیزی رو همپای خونه دوست نداشت
سیل غارتگر اومد
از تو رودخونه گذشت
پلها رو شکست و برد
زد و از خونه گذشت
دست غارتگر سیل
خونه رو ویرونه کرد
پدر پیرمو کشت
مادرو دیوونه کرد
حالا من موندم و این ویرونه ها
پر خشم و کینه دیوونه ها
کی میاد دست توی دستم بذاره
تا بسازیم خونمونو دوباره؟
نمیدونم این ترانه از آن کیست اما به خدا که حرفهای من است.
نظرات شما عزیزان: